حق ورزش ایران (نکته ورزشی)
سید سعید مدنی
هفته گذشته وزیر محترم ورزش در جلسهای با مسئولین کمیتههای فرهنگی و مسئولیتهای اجتماعی فدراسیونهای ورزشی، اظهارات امیدوارکنندهای داشت که در صورت عملی شدن، میتوان بیش از پیش به آینده ورزش ایران و ارتقاء آن در عرصههای قارهای و جهانی خوشبین بود. آقای هاشمی در این جلسه گفت: «یکی از سیاستهای اصلی ما در دوره جدید [مدیریت ورزش] توجه به مسائل فرهنگی است.» ایشان تاکید کرد: «همه مسئولین [ورزش] باید دغدغه مسائل فرهنگی داشته باشند.»
«فرهنگ»، مقولهای است که نه فقط در ورزش که در هر حوزه و عرصه اجتماعی، اگر به آن توجه لازم و درخور نشود، هیچ کاری به طور اساسی و زبربنایی اصلاح و روبهراه نمیشود. این واقعیتی غیرقابل انکار است که در عرصه تجربه بشری، ثابت و به صورت یک اصل مسلم و بیبدیل، تثبیت و تایید شده است.
حرف ما درباره ورزش است و ورزش هم به عنوان سروکاری اجتماعی از این قاعده مستثنی نیست. به گواه آرشیو و خوانندگان فهیم و پیگیر، یکی از حرفهای ثابت این صفحه مثل همه دلسوزان آگاه و کسانی که فراتر از روزمرگیها و نتیجهگراییهای زودگذر و هو و جنجالهای گذرا به تحول اساسی در ورزش ایران معتقد هستند، طی سالهای فعالیت و انتشار- خاصه در دو سه دهه اخیر- این بوده که تا به مقوله فرهنگ توجه بایسته نشود و فرهنگ ورزش به دغدغه اصلی مسئولان بزرگ و کوچک تبدیل نشود، ورزش مستعد کشورمان نمیتواند به چیزی بیشتر از این که الان هست تبدیل شود و به جایگاهی فراتر از آنچه که اینک در آن قرار دارد، ارتقا یابد و صعود کند اما دریغ و افسوس که علیرغم تایید و تکرار این سخنان توسط مسئولان ورزش در مقاطع مختلف، در عمل به مسئله مهم و حیاتی فرهنگ توجهی نشده و روزمرگی و دلخوش بودن به نتایج و چند مدال آسیایی و جهانی بزرگترین دغدغه مسئولان بوده است!
شک نداریم که بسیاری از مسئولان ورزش صادقانه به دنبال ایجاد تحول و پیشرفت بودهاند اما چون از «راهش» وارد نشده و کار را از آنجا که باید شروع نکردهاند، تحول و پیشرفت دلخواه رخ نداده و امروز همه آنها که با ورزش سروکار داشته و مسائل آن را تعقیب میکنند در این باره اتفاق نظر دارند که ورزش ما از حیث اخلاقی و فنی، با مشکلات و گرفتاریهای عدیده و آزاردهندهای دست بهگریبان است. این امر به وضوح ثابت میکند که نمیتوان حرف از پیشرفت ورزش زد و توقع تحول در آن داشت، در حالی که به وضعیت فرهنگی بیاعتنا هستیم. فرهنگ در معنای عام که هم ابعاد مادی و غیرمادی را در برمیگیرد و هم فن و اخلاق را شامل میشود، «امالمسائل» است. کدام اصلاح و تحول را سراغ دارید که از فرهنگ شروع نشود؟! بحث در این باره البته مفصل و پیچیده است و از یک جایی به بعد کاملا تخصصی است و اهل فن باید درباره آن اظهار نظر کنند. مهمتر از این، «کار و عمل فرهنگی» است که برای به نتیجه رسیدن باید به دست اهلش بیفتد، نه اینکه چنانکه در خیلی جاها و وقتها میبینیم، هر ناوارد ناشسته رویِ از اینجا رانده و از آنجا ماندهای عهدهدار کار فرهنگی در ورزش و رشتههای مختلف شود و همه کار فرهنگی را فقط در نصب بیلبورد و چسباندن پوستر و حداکثر برگزاری چند مراسم بیمحتوا و... منحصر کنیم.
درباره اهمیت فرهنگ و کار فرهنگی همین بس که این کاری است که چون پای آدمی و جامعه انسانی در میان است، خداوند انجام آن را برعهده عزیز دردانههای خلقت و شایستهترین برگزیدگان خود قرار میدهد. بنابراین همانطور که فرهنگ مهم است و شاید مهمترین سروکار بشری، انجام آن مهمتر است و باید به وسیله «اهلش» صورت بگیرد، وگرنه نتیجه معکوس حاصل خواهد شد. سالهاست مینویسیم که علیرغم کارهای مثبتی که صورت گرفته و تلاشهای مخلصانهای که برای پیشرفت ورزش شده، ما و دستاندرکاران ورزش ما آنطور که باید و شاید ورزش را «جدی» نگرفتهایم. اگر فرهنگ ورزش جدی گرفته شود، آن وقت کاروبار مدیریتی آن در ابعاد فنی و اخلاقی و تربیتی و... به دست «اهلش» سپرده میشود و «شایستهسالاری»- که یک اصل فرهنگی تحولآفرین و حتی تمدنساز است- از حالت شعاری خارج و با جدیت به کار بسته خواهد شد.
صمیمانه امیدواریم که در دوره فعلی مدیریت ورزش شاهد تحولات اساسی و ریشهای باشیم و این اتفاق نخواهد افتاد، مگر اینکه همانطور که وزیر ورزش هم گفته، در این دوره «فرهنگ» جدی گرفته شود. خوشبختانه چنانکه همه در جریان هستیم هفته گذشته بعد از سالهای سال مسئله مالکیتی دو تیم پرسپولیس و استقلال (با همه اِنقُلتها و ایراداتی که وجود دارد) به مراحل تعیینکنندهای رسید و بالاخره یکی از مسائل بلاتکلیف و کارهای بر زمین مانده اساسی در ورزش ما حل شد. امیدواریم به مصداق ضربالمثل «سالی که نکوست، از بهارش پیداست» رفتهرفته و یکییکی سایر مشکلات مهم و حیاتی ورزش (از جمله بیتوجهی به موضوع تعیینکننده فرهنگ) حل شود و ورزش بالقوه توانای ایران قدم به دورهای جدید و مرحلهای بالاتر بگذارد که حق ورزش ایران است، حقی که خواسته و ناخواسته، با وقتگذرانیها و روزمرگیها و بلاتکلیفیها تا حالا از آن دریغ شده است...